اگر به جای دایناسورها ، پشه ها منقرض میشدن زندگی قشنگتر بود …
از جمله سرگرمی های مادرم اینه که،
تو خونه بگرده و از این و اون بپرسه اگه اینو نمیخوای بندازم دور …
بچه که بودم عاشق اون لحظه ای بودم که مهمونا میرفتن …
بعد با سرعت باد میومدم میوه ها و شیرینی های تو بشقابشونو میخوردم !
تویی که فکر میکنی خیلی بالایی !!!
قربون دستت ، یه دستمال میدم اون پرچم مارو هم تمیز کن …
دوست دارم الان یکی بغلم کنه بگه چته دیوونه بیا این یه نخ سیگارو بکش ؟؟؟
منم بگم پاشو برو گمشو کثافت آشغال ناباب …
خیلی صحنه آموزنده و ملودرامی میشه !
ﺟﺪﻳﺪﺍ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣﻴﺪﺍﺭﻥ
ﻣﻮﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻫﺎﻱ ﻻﻳﺖ ﻭ ﻟﻮﻻﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﻧﺎﺧﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻦ
ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﭘﺎﺭک ﺩﻭﺑﻞ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻦ !
به نظر من همون طور که واسه خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی اسم گذاشتن ،
باید برای جو گرفتگی بعضی از دوستانم یه اسمی میذاشتن …
مثلا چسوف !
یه جایی خوندم که باید یه سنگ بندازی تو رابطت تا ببینی چقد عمیقه …
هیچی دیگه منم انداختم …
یعنی عمق سینک ظرفشویی از عمق رابطمون بیشتره !
خدا وکیلی آرزو های من خیلی بی حیان چون هیچ کدوم جامه ی عمل نمی پوشن …
خیلی بی ادبن !
مأمور دهن بنده خدا رو بو میکنه ، میگه عرق خوردی . . . !؟
میگه ، نه به خدا زیاد حرف زدم دهنم عرق کرده . . . !