غضنفر تمساح پیدا میکنه به دوستش میگه چیکارش کنم؟
میگه ببرش باغ وحش
فردا رفیقش میبینتش میگه بردیش؟
میگه آره، تازه میخوام فردا ببرمش سینما!!
به غضنفر میگن چرا سرت رو خیس نکرده شامپو میزنی؟!
میگه اگه سواد داشته باشی نوشته مخصوص موهای خشک!
یه روز یه جنگل بود درخت نداشت. یه شکارچی بود تفنگ نداشت. یه تفنگ بود که فشنگ نداشت. بعد اون شکارچی که تفنگ نداشت با اون تفنگ که فشنگ نداشت یه گوزن شکار کرد که شاخ نداشت گوزن را انداخت نوی کیسه که ته نداشت این داستان که نویسنده نداشت نویسنده هم اسم نداشت هر چند این داستان سرو ته نداشت ولی ارزش سر کار گذاشتن رو که داشت....
دیشب خواب دیدم تویه باغ سرسبز داشتی برای خودت قدم می زدی ، منم اونجا بودم کنار دریاچه ، دیدم یه گل قرمز بین لباته ، داشتی به من نزدیک می شدی می خواستم بهت یه چیزی بگم اما یه دفعه چوپونت اومد و بردت طویله!
سال قبل برشما مبارک باد
سازمان حمایت ازعقب افتاده ها