یه سال ساعت دوازده شب داشت برف میومد و ما هم خوشحال که فردا تعطیله،
که یهو قطع شد بارون اومد برفا آب شد،
بارونم بند اومد کم مونده بود نصفه شبی خورشید شروع کنه به تابیدن …
تازه اخرش هم که فهمیدیم فرداش جمعه هست خودش تعطیل بوده
تازه اخرش هم که فهمیدیم فرداش جمعه هست خودش تعطیل بوده